1. Stability (پایداری):
پایداری به معنای حفظ عملکرد مطلوب و پیشبینیپذیری در شبکه است. یعنی شبکه باید بدون نوسانات یا خرابیهای مکرر کار کند و از نقاط ضعف محتمل در عملکرد جلوگیری شود.
2. Availability (قابلیت دسترسی):
قابلیت دسترسی به موارد و سرویسهای مختلف در شبکه به طور مداوم و بدون وقفه را نشان میدهد. این شامل توانایی جلوگیری از انقطاعهای غیرمنتظره، تعمیرات پیشبینیشده، و ارتقاءهای سیستمی میشود.
3. Scalability (قابلیت مقیاسپذیری):
این مفهوم به توانایی شبکه اشاره دارد که با افزایش ترافیک یا تعداد دستگاهها، قابلیت افزودن منابع و تغییرات را داشته باشد. به عبارت دیگر، شبکه باید بتواند به طور آسان و بدون تغییرات عمده به تغییرات نیازمند پاسخ دهد.
4. Reliability (قابلیت اعتماد):
میزان قابلیت سیستم یا شبکه برای انجام عملیات بدون ایجاد اختلال یا از دست دادن اطلاعات اشاره دارد. این ویژگی نشاندهنده پایداری و عملکرد قابل اعتماد در تبادل دادهها و ارتباطات میان دستگاهها و کامپیوترها در شبکه است.
در کل، شبکههای سیسکو با توجه به این اصول، بهبود پایداری، قابلیت دسترسی، قابلیت مقیاسپذیری و قابلیت اعتماد شبکه را تضمین میکنند تا مناسب نیازهای مختلف سازمانها باشند.
1. Stability (پایداری):
برای دستیابی به پایداری در شبکههای سیسکو، اقداماتی مانند استفاده از تجهیزات با کیفیت، تنظیمات صحیح، مانیتورینگ مناسب و اعمال تغییرات به صورت تست شده و پیشبینی شده انجام میشود. اجزای شبکه باید بهطور منظم بررسی و ارتقاء شوند تا از خرابیهای احتمالی جلوگیری شود.
2. Availability (قابلیت دسترسی):
برای افزایش قابلیت دسترسی، از تکنیکهای مثل ایجاد انواع مسیرهای الکترونیکی (ECMP) و استفاده از تجهیزات فرعی برای حفظ دسترسی استفاده میشود. همچنین، اجزای کلیدی باید دو باره (redundancy) تنظیم شوند تا در صورت خرابی، شبکه بهطور خودکار به وضعیت کارآمد بازگردد.
3. Scalability (قابلیت مقیاسپذیری):
برای ایجاد قابلیت مقیاسپذیری در شبکههای سیسکو، از تقسیمبندی شبکه به بخشهای کوچکتر (subnetting) و استفاده از تکنولوژیهای مثل VLAN و VRF برای مدیریت ترافیک استفاده میشود. همچنین، استفاده از تجهیزات قابل ارتقاء و اعمال تغییرات مدروس، این امکان را فراهم میکند که با افزایش ترافیک یا دستگاهها، شبکه بهطور افزونی مقیاسپذیر باشد.
4. Reliability (قابلیت اعتماد):
1. تکرار و توزیع دادهها:
ارسال دادهها به صورت تکراری به مقصد یا توزیع دادهها در بخشهای مختلف شبکه، امکان بازسازی اطلاعات در صورت از دست رفتن برخی بستهها را فراهم میکند.
2. تایید و تصحیح خطا:
استفاده از تکنیکهای تایید خطا (Error Checking) و تصحیح خطا (Error Correction) به کاهش خطاهای انتقال داده و اطمینان از درستی دادهها کمک میکند.
3. پشتیبانی از مسیرهای آلترناتیو:
در صورت خرابی یا اختلال در یک مسیر، امکان انتخاب مسیرهای جایگزین باعث افزایش قابلیت اعتماد خواهد شد.
4. استفاده از تجهیزات از طراحی بازواقعی:
تجهیزات با طراحی بازواقعی (Redundancy) مانند تکرار کنندهها، کنترلرهای ذخیرهسازی با ذخیرهسازی مجدد (RAID) و... به افزایش قابلیت اعتماد کمک میکنند.
5. مانیتورینگ و مدیریت:
استفاده از سیستمهای مدیریت شبکه برای نظارت و تشخیص مشکلات به طور زودهنگام کمک به جلوگیری از اختلالات و افزایش قابلیت اعتماد میکند.
6. تست و ارزیابی:
انجام آزمونهای مختلف بر روی شبکه و تجهیزات، از جمله آزمونهای بارگذاری و تست از بیرون به داخل، به شناسایی نقاط ضعف و افزایش قابلیت اعتماد کمک میکند.
7. پشتیبانی و تعمیرات:
داشتن برنامهها و بودجه برای تعمیرات فوری و بهروزرسانیهای لازم، در صورت وقوع خطاها، به جلوگیری از توقف کلی سیستم و افزایش قابلیت اعتماد کمک میکند.
اجزای مختلف میتوانند با ترکیب مناسب از تکنیکها و تجهیزات، به دستیابی به توازن مناسبی بین این چهار مفهوم کمک کنند تا شبکههای سیسکو برای نیازهای مختلف سازمانها بهینه شوند.
در شبکههای سیسکو، "Baseline" به معنای مقدار اولیه و پایهای از متغیرهای مختلف در شبکه اشاره دارد. این مفهوم به طور عمده برای ایجاد مقدارهای مرجعی برای کنترل و مقایسه عملکرد، امنیت، و سایر معیارها در طول زمان مورد استفاده قرار میگیرد.
1. Baseline Configuration (پیکربندی پایه):
تنظیمات پیکربندی استانداردی که برای دستگاههای شبکه بهطور اولیه اعمال میشود. این تنظیمات شامل مواردی مثل IP آدرسدهی، روتینگ، VLANها و غیره میشود.
2. Performance Baseline (پایه عملکرد):
مقدارهای اندازهگیری شده از نظر عملکرد شبکه در شرایط معمولی. این شامل آمارها مثل ترافیک باندویث، تاخیر، و قطع و وصل شدن پیکرهها (ping) به مقصدهای مختلف میشود.
3. Security Baseline (پایه امنیت):
مقدارهای استانداردی برای امنیت شبکه، مانند تنظیمات دسترسی، اجازهها، فایروالها و سیاستهای امنیتی. این به کمک مقایسه میآید تا تغییرات غیرمجاز در تنظیمات شبکه تشخیص داده شوند.
4. Capacity Baseline (پایه ظرفیت):
مقادیر اندازهگیری شده از ظرفیت مختلف در شبکه، مانند مصرف پهنای باند، پردازشگرها و حافظه. این به کمک مدیران شبکه کمک میکند تا زمانی که نیاز به افزایش ظرفیت پیش میآید را پیشبینی کنند.
مفهوم Baseline به مدیران شبکه کمک میکند تا تغییرات غیرمنتظره و عملکرد نامطلوب را تشخیص دهند و با مقدارهای مرجعی که در پایه تعیین شدهاند، تفاوتها و مشکلات را بررسی کنند.
به طور کلی، فرآیند ایجاد و مدیریت Baseline در شبکههای سیسکو به شرح زیر انجام میشود:
1. تعیین نیازها:
ابتدا باید نیازهای شبکه خود را تعیین کنید. این شامل عواملی مانند پهنای باند، امنیت، عملکرد، و ظرفیت مورد نیاز است.
2. انتخاب معیارها:
معیارها و متغیرهایی که میخواهید در Baseline خود را نظارت کنید، انتخاب میشوند. مثلاً میتوانید ترافیک باندویث، تاخیر، تعداد درخواستهای ICMP، و سطح استفاده از منابع سختافزاری را در نظر بگیرید.
3. اندازهگیری و ثبت اطلاعات پایه:
در این مرحله، مقادیر مربوط به معیارها و متغیرهای انتخابی را اندازهگیری کنید و به عنوان مقادیر پایه (Baseline) ثبت کنید. این مقادیر به عنوان مرجعی برای آینده استفاده میشوند.
4. مقایسه و نظارت:
در طول زمان، مقادیر فعلی با مقادیر پایه مقایسه میشوند. اگر تغییرات نامطلوبی در عملکرد یا معیارها رخ دهد، اقدامات اصلاحی انجام میشود.
5. بهروزرسانی پایه:
در صورت تغییر نیازها یا شرایط شبکه، ممکن است نیاز باشد پایهها را بهروزرسانی کنید تا با شرایط فعلی هماهنگ شوند.
6. مدیریت تغییرات:
در صورت اعمال تغییرات به شبکه، بهتر است پس از اعمال تغییرات، مقادیر پایه را مجدداً بررسی و بهروز کنید تا تأثیر تغییرات را مورد ارزیابی قرار دهید.
با ایجاد و مدیریت Baseline در شبکههای سیسکو، میتوانید عملکرد شبکه را بهطور مداوم ارزیابی کنید و در صورت نیاز به تغییرات یا بهبودها عمل کنید تا شبکه بهینهتر و پایدارتر عمل کند.